به نام قانون
آتش خواهد گرفت
چوب تابوتم؛
که از چوبهء دار نوسازم
خواهد بود، شاید؛
،و شاید آثاری مبهم
،از یادگاری امروز من
بر درخت همزاد؛
«که «من زنده بودم، روزی
آتش خواهد گرفت
چوب تابوتم؛
که از چوبهء دار نوسازم
خواهد بود، شاید؛
،و شاید آثاری مبهم
،از یادگاری امروز من
بر درخت همزاد؛
«که «من زنده بودم، روزی
بعضیا «کوچه»شون وصله؛
بعضیا «خونه»شون وصله؛
بعضیام «خود»شون وصلن؛
به شبکهء فاضلاب شهری
پله»ها به کلی فرسوده شده اند»
مار»ها از من سیر»
در این تکرار فرصتها
!نه
...از تقدیر گله ای نیست
تاس من شش وجه اش «یک» بود؛
!لابد
به آغوشِ پوشالیِ خود می خواند ...
من» را موفقترین «مترسک» مزرعه»
چه کنم؟
دلم، به هُرم باد آفتاب سوخته و؛
جیغ دربهای نیمه باز و؛
گِزگِز خاکسترهای مرده، خوش است
...در این شهر «طاعون»زده
باز هم امشب بد خواب شدم
میروم کنار پنجره
رو به خیابان شلوغ
،یک گوسفند
،دو گوسفند
،سه گوسفند
...