Busy Waiting
شرحی بر حال:
سکسکه های تا به تا
سرفه های خشک
عطسه های دلخراش
اینا، بعضیاش، بعضی وقتا
یعنی...
باز باران
و هیچ حس دیگری نیست
نقدی بر گذشته:
رکیکترین دعاها
نثار هرچی آدمه تو تاریخ
تاریخ معاصر
تاریخ من
با هرچی فعل که جدیدن یاد گرفتم
و یاد گرفتم که همهء اونارو
تو آینده در گذشته صرف کنم
تو یه بشقاب بزرگ
به پهنای صورتت
و کمی بیشتر از پهنای تو
و تو
و...
تو نه
و توام هم!
طرحی بر آینده:
میدونی؟
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد.
سکسکه های تا به تا
سرفه های خشک
عطسه های دلخراش
اینا، بعضیاش، بعضی وقتا
یعنی...
باز باران
و هیچ حس دیگری نیست
نقدی بر گذشته:
رکیکترین دعاها
نثار هرچی آدمه تو تاریخ
تاریخ معاصر
تاریخ من
با هرچی فعل که جدیدن یاد گرفتم
و یاد گرفتم که همهء اونارو
تو آینده در گذشته صرف کنم
تو یه بشقاب بزرگ
به پهنای صورتت
و کمی بیشتر از پهنای تو
و تو
و...
تو نه
و توام هم!
طرحی بر آینده:
میدونی؟
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد.
خب تموم شد!
لغتهام پوسیدن
میدونم که فهمیدی
از هر کدوم فقط چنتا داشتم
به شکل مصدر
بدون صرف
بدون ظرف
به هر حال
خیلی وقت بود ننوشته بودم...
۳ نظر:
بعضی وقتا باید پارو زد، بعضی وقتا هم میشه پارو نزد، چرا انتخاب رو از خودم بگیرم
باید داد!
بازم سرد شده، برف میاد. فک کنم باز داری میای
ارسال یک نظر