دلم، به هُرم باد آفتاب سوخته و؛جیغ دربهای نیمه باز و؛گِزگِز خاکسترهای مرده، خوش است...در این شهر «طاعون»زده
سلام...جای دندانهای جنونم که بر دلت ماند...گفتم پی مرهم بگردیم...رهایش کردی در چرک و خونابه...حالا هی سر باز می کند بودنش...همین!
!مهم نیستمن چشمم به دهان خونین تو دو دو میکند
del man be sigarhaye sime dood shode va kaghazane sefidi ke mara mikhamand khosh ast
ارسال یک نظر
۳ نظر:
سلام...
جای دندانهای جنونم که بر دلت ماند...
گفتم پی مرهم بگردیم...
رهایش کردی در چرک و خونابه...
حالا هی سر باز می کند بودنش...
همین!
!مهم نیست
من چشمم به دهان خونین تو دو دو میکند
del man be sigarhaye sime dood shode va kaghazane sefidi ke mara mikhamand khosh ast
ارسال یک نظر