شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۵

به نام قانون

آتش خواهد گرفت
چوب تابوتم؛

که از چوبهء دار نوسازم
خواهد بود، شاید؛

،و شاید آثاری مبهم
،از یادگاری امروز من
بر درخت همزاد؛

«که «من زنده بودم، روزی

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سحرگاهان همراه با طلوع خورشيد با عشق تو متولد مي شوم تا شامگاه از نبودنت مي سوزم و مي سازم اگر باشي از وجودت جان مي گيرم با نفست زندگي مي کنم و با خنده ات آرزوهايم را به فراموشي مي سپارم به اندازهي ستاره هاي آسمان دوستت دارم همان ستاره هايي که شبهاي تنهايم را نظاره گر بودند

ناشناس گفت...

دلی اینجاست که دلتنگ است
هوای غربتت اینجا
خودت آنجا
همانجایی که غرق مه
آسمانش هم بی رنگ است..........

ناشناس گفت...

shayad shayad shayad ... shayadha tamami nadarand ...

ناشناس گفت...

شاید ها همیشه هست و خواهد بود.بدون شاید زندگی معنا نداره.چوبه دار یه کم برام ناملموس هستشر.

Sinistral گفت...

چوبهء دار نوساز

تقابل یک «جامعه»ء سالم رو با تک عضو «گناهکارش» نشون میده؛
...شاید